گلدونهـ

مینویسم تا اتفاق بیافتد

حالِ من با تو خوبهــ

یا رحمان 

از وقتی که تو کلاس زبان صحبت این شد که از سفرای خاص تون بگید 

[موضوع گفت و گو کلاس بود] 

یکی به من گفت تو سفر خاص ت کجاست ؟ [مکالمات فقط به زبان انگلیسی بیان میشه]

داشتم فکر می کردم بگم اربعین پیاده ازنجف تا کربلا 

حتما بهم میخنده میگه این دیوونه س که عاشقِ آنتالیا کانادا انگلیس آلمان و... نیست ! 

آره ، من دیوونه م :) یه دیوونه که عاشقِ مسیر کربلاست 

قلبشو جا گذاشت میون نجف تا کربلا و حالا دلی نداره که عاشق جایی دیگه بشه ، 

آره ، من دیوونه م که عاشقِ اون خستگی هام اون کوفتگی های بدن و پاهام ،

عاشقِ اون کوله ای که آخرای سفر سنگینی می کنه 

من دوستدار یه آقایی به اسم حسین علیه السلام 💔 

دیروز عرفه شیخ حسین انصاریان می گفت 

این گریه های که الآن داریم می کنی بهت انرژی میده حیات میده 

آره ، راست میگفت وقتی گریه می کنی برای حسین ع برای اهل بیت ع 

انگار تموم وجودت آرومه ، انگار باطنت میشه نور نور نور 

وقتی دیروز مناجات عرفه امام حسین ع می خوندم 

حسِ رها شدن داشتم ، حسِ دل کندن از همه ی دنیا و تعلقات دنیوی 

کاش میشد بند این زمین نباشم ، اصلا ذکر حسین ع دل رو آروم می کنه 

و چقدر دلتنگتم مولای من 💙 

 

#عید قربان مبارک 

#عید غدیر نزدیکه ، نذر چی کردی تا تبلیغ غدیر رو انجام بدی ؟ 

نذر یه بسته شکلات ؟ یا مثلا یه شعر غدیر یاد دادن به خواهر و برادر کوچیکت ؟ 

یا چندتا گل سر بخری و به دخترا هدیه بدی و بگی به مناسبت غدیر :) 

به مناسبت امام اولمون ع 💚 

نذر غذا یا هر نذری که از دست های پر برکتت برمیاد انجام بده 

بزرگترین عید امت رسول الله ص ، عید غدیر هست 

#مُبَلِغ غدیر باشیم 

#یآعلی مدد 

 

 

۲ نظر

انسانیت | آبرو

یا رحمان 

آبرو یعنی چی ؟ 

وقتی حرف از آبرو میزنیم دقیقا داریم به چه مواردی اشاره می کنیم ؟ 

آبرو بردن یعنی چی ؟ 

همیشه از آبرو میترسم از اینکه یکی وقتی یه خطایی انجام دادی که قابل بخششه و 

حالا کینه میکنه و اون خصوصیات اخلاقی که شایدم خوب باشه ولی اون آدم اونقدر 

چشم هاش از کینه پره که فقط دهان باز می کنه به بدی گفتن جلوی بقیه اونقدر 

که متنفر ازت میشن ! 

آدم هایی که خط قرمزی ندارن و اونقدر کینه توزی می کنن تا بترکن ! 

میترسم از این آدم ها 

هیچ وقت دوست ندارم هرکسی از همه ی خصوصیاتم بفهمه یا دوست داشتنی هام رو به طور کامل 

متوجه بشه ، یا و ... 

ترسناکه از اینکه اون آدم میدونه با چه رفتاری تخریبت کنه 

امان از آدم های کینه توز و چقدر این آدم ها وحشتناک بدن 

شما میترسید ؟ 

اینکه بین دوتا آدم یه بحثی بوجود بیاد و طرف مقابل آبروش رو ببره و به بقیه هم بگه 

حالا گفت بعضی حرفای دلی به مامان بابا همسر یا اصلا خانواده اشکالی نداره 

اما امتدادش اگه بدیم به خاله و ... یعنی رازدار و امین نبودیم ! 

نمیدونم چطور بحثم رو کامل مطرح کنم 

اما همین قدر هم که نوشتم ، بار فکری از ذهنم برداشته شد 

 

+راز دار باشیم و امین 

+یاعلی مدد 

 

۰ نظر

بعضی سوال ها رو نباید بپرسیم

یارحمان

وسط کلاس یهو بحث رفت سمت ازدواج تیچر

( همون معلم زبان منظورمه انگار به معلم زبان های آموزشگاه

نمیشه گفت معلم زبان باید گفت تیچر اینو گفت اونو گفت ، نه ؟ )

مرداد ماه عروسیش بود و 

آخرین جلسه کلاس بود

از اونجایی که یکی از بچه ها کلا یکم کنجکاو نسبت به بقیه

و البته روی این رو داره که بگه : تیچر عکس عروسی تون رو نشون میدید ؟

تیچر هم خب نشون داد

دست به دست عکس چرخید و

رسید به من یهو پرت شدم موقعه ای که خودم تو سالن آرایشگاه بودم :)

چقدر استرس داشتم و چقدر باورنکردنی بود !

همه همون سرکلاس گفتن تیچر عالی شدی ؛ اوووه تیچر خیلی زیبا شدی و ... 

بعد کلاس گفتن زیاد هم جالب نبود آرایشش O_o 

​​

همون نفر کنجکاو گفت کلا اون روز خیلی روز خوبیه و 

خاطراتش می مونه برای همیشه

آره ، راست هم میگفت برای منم اون روز دوست داشتنی بود

اما خب یکی از بچه ها گفت من اصلا موافق نیستم

مثلا دومیلیون پول آرایش بدم که چی ؟

یا چند میلیون پول تالار ؟

یا پول لباس عروس ؟

مخصوصا تو این اوضاع و احوال جامعه و این گرونی ؟!

تیچر گفت 

ببین ! اگه برای یکی اینکارا هیجان انگیز باشه لذت میبره و بیشترم خرج می کنه !

اما برای من و یا تو یا امثال ما که اینکار یکم بیهوده میدونیم

خب اصلا خوب نیست

پس هرکسی باید به دلش نگاه کنه ،

منم به زور خانواده مجبور شدم عروسی بگیرم .

اما یکی از بچه ها گفت در حد معمولش بد نیست

برای شما چطوریه ؟

و

خلاصه بحث رفت سمت اینکه اون خانوم کنجکاو گفت

بدترین لحظه ش اونجاست که دیگه مثلٍ قبل انگار نیست

خونه ی مامان و بابا !

و اونایی که متاهل بودن درک می کنن این جمله رو گمونم .

البته تیچر گفت من چهارسال از خونه دور بودم ، یکم این دلتنگی رو عادت دارم

اما من بدترین قسمتش رو این میدونم که وسایل هامو باید از خونه جمع می کردم

و وااای اگه  همزمان مامان یا بابا یهو می اومدن و می دیدن

میگفتن یعنی داری میری ؟ یعنی دیگه برای همیشه اینجا نیستی ؟

اون قسمت برای من جز تلخ ترینش بود !

و وقتی برمیگردی 

مثلا برای سرزدن یا یه روزایی خونه مامان و بابایی 

بازم حس ت انگار متفاوت تر از قبله !

من الآن بیست سالمه و متاهلم

زندگی متاهلی دنیای بزرگیه خیلی بزرگ هم قشنگی داره هم ناراحتی 

اما خنده و غم های گسترده تر :)

کلاس زبان الآن 31 ساله داریم و حتی 35 ساله ای که ازدواج نکرده

و

منی که ازدواج کردم

ایده آل هرکسی فرق داره و شرایط و ملاک ها متفاوته

وقتی افراد متفاوتی متوجه میشن من حلقه دستمه و  ...

یهو تعجب میکنن میگن عه ازدواج کردی ؟ زود نبود ؟

اوایلش جواب نمیدادم و با خنده رد میکردم اما الآن وقتی کسی میگه

میگم هرکسی اون فرد ایده آلش پیدا کنه و ببینه فرد مورد علاقه ش پیدا کرده انتخاب می کنه :)

و دیگه  اون طرف هیچ حرفی نمیزنه و

دقیقا میفهمه که مسائل شخصی بهش ربطی نداره !

مثلا خوبه من بهش بگم آخی توام حتما خواستگار نداشتی تا 35سالگی مجردی ؟!

یا بگم ووویی چقدر دیر ازدواج کردی ؟

هوم ؟!

اما من اصلا همچین حرفایی نمیزنم چون

  •  یک ممکنه طرف حرفم ناراحت بشه ، دلخور بشه ، غمگین بشه و فکر و خیال کنه و ...
  •  دو اصلا به من مربوط نیست و هرکسی خودش باید تصمیم بگیره یکی شاید تاآخر عمر میخواد مجرد بمونه    چون که دلایل خودش رو داره و ..             ( هرچند که در دین ما اسلام به ازدواج ترغیب کردن و  پیامبرمون محمد ص گفتن هرکسی ازدواج کنه نصف دینش رو کامل کرده و احادیث دیگه ) ...
  • سوم آدم نهایتا راهنمایی کنه نه اینکه یهو بزنه تو ذوق طرف !

و خلاصه اینکه دخالت کردن خوب نیست !

 

 

 

 

 

+یاعلی

 

 

۴ نظر

قاصدک

یارحمان 

بیا فوت کن ... 

من به پرواز در آسمانت محتاجم تا ماندن در زمین 

زمین لطفی ندارد 

بال و پرم را دلم را می شکند ... 

یا من یسمع أنین الواهنین 

 

 

+یاعلی 

+دل گرفتگی 

۴ نظر
About me
یارحمان

من اینجا کاملاً خودمم :)

برایم دعا کن
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان