گلدونهـ

مینویسم تا اتفاق بیافتد

عشقٍ پنهان

یارحمان 

میخوام بنویسم از شما ، از شمایی که این هفته گمونم دوشنبه بود که یادتون افتادم 

و اشک ریختم ... مداحی گوش دادم و قطره قطره هایی که منو عاشق تر از قبل می کرد 

من بودم و خاطراتی که منو برد تا کربلا ... 

منو برد تا اوج آسمون 

یادته چند سال پیش بهت گفتم امام حسین علیه السلام من نمیفهمم چرا بعضیا از غمت اینقدر تو سر خودشون میزنن 

من هنوز نشناختمت هنوز انگار نفهمیدم دارم برای کی سینه میزنم ؟ 

یادته ؟ بعد بهت گفتم میشه خودت عاشقم کنی ؟ میشه خودت عشقت رو بهم بفهمونی ؟ 

منو مجنون کردی ، اسمت که میاد بی اختیار اشک سرازیر میشه و من مات و مبهوت میشم 

و می بینم وایسادم دارم بهتون سلام میدم و باهات صحبت می کنم :) 

می بینی چطور عشقت رو بهم فهموندی ؟ 

تو هیئت که میشینم دلم میره اصلا نمیفهمم کجام ؟ 

شدت این عشق رو دوست دارم 

و ممنون از شما ای امام حسین علیه السلام عزیزم 

نوکریت بهترین اتفاق زندگیمه 

 

کربلا اومدن هم باعث این عشق شد و منو مجنونٍ مجنون کرد 

دوست دارم کربلات رو 

 

ابن روزا که خونه موندیم و نمی تونیم با خیال راحت بیایم بیرون ، خونه رو هیئت کردم و خودم برای خودم 

از کار عاشقا دعا کن گره باز بشه 

از دور سلام ارباب 

 

از بچگی درون قلبم بودی ، از وقتی که مادرم منو تو دنیای شما غرق کرد 

از وقتی که لباس مشکی محرم تنم کزد 

از وقتی که ... 

اما من این عشق رو صد در صدش میخواستم نه فقط 60% 

 

#شب_جمعه 

#سردار_جان_سلام_مارو_به_ارباب_برسون 

 

 

 

#عاشق_می نویسد 

#یاعلی 

۰ نظر
About me
یارحمان

من اینجا کاملاً خودمم :)

برایم دعا کن
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان