گلدونهـ

مینویسم تا اتفاق بیافتد

منِ درون

یا رحمان 

 

بلند شد یهو داد زد ... این چه وضعشه ؟ تا کی میخوای آروم باشی ؟ بسه بسه بسه 

خندید م و گفتم تا وقتی که صبرم نتیجه بده ، تا وقتی که بدونم ته ش من پیروزم نه دشمن بیرونی ! 

گفت جمع کن بابا مسخره ، دشمن بیرونی کیه ؟ اینقدر ساده و آروم رفتار کردی که باورشون شده تو مقصری و خودشون بی تقصیر !

داد میزد و میگفت ببین ساکت باش هیچی نگو فقط گوش کن 

گفتم چشم بگو من میشنوم 

شروع کرد ... 

تو ساده ای دستِ خودت نیست یعنی دلت اونقدر شفافه که یهو اون چیزی که تو دلته میاد روی زبونت 

ممکنه حالا یهو یه چیزی هم بگی طرف ناراحت بشه ها ولی از سادگیت و شفافیت درونته ، خوبه که دورویی بلد نیستی 

اما قدر نمیدونن بعضیا میگن چه خنگه ! 

ریز ریز میخندیدم 

عصبی شد گفت نه تو کلا دیونه ای ، خیلی هم دیونه ای... 

قضاوتت میکنن اما هیچی نمیگی نه دفاعی نه هجومی نه اعتراضی ، بعد میگن چقدر احمقه 

میدونم از دل مهربونته ها اما یه حرفی بزن لعنتی... 

اونقدرم که زود رنجی یهو دلت میشکنه و وامصیبتا 

بعد میگن چه نازک نازنجیه 

توام که طبق معمول هیچی نمیگی ! 

داشت ادامه میداد گفتم میذاری یه چیزی بگم ؟ 

گفت باشه بگو 

گفتم بذار حالا من برات شرح بدم 

من یه دختر ساده و آروم و ساکتم اما دلیل بر این نیست که هیچی حالیم نیست 

خیلی هم میفهمم اما یه جایی یه جور دیگه تلافی می کنم 

من یا اگه زورم نرسه واگذار می کنم به خدا 

من قدرت ندارم با بنده ها مقابله کنم پس یه قدرت مطلق و قوی میخوام که 100 درصد منو پیروز کنه اگه حق با منه ! 

اون کسی نیست جز خدا [الله علی کل شی القدیر] 

من صبر می کنم چون ته ش میدونم خوبه 

شاید خیلی بگذره اما ته ش خوبه و من تو این دوران ممکنه رنج بسیاری ببرم اما باعث رشد روحیم میشه 

یاد گرفتم صبر کنم بر مشکلات مثلِ مامان ، چون هرموقعه صبر کرد ته ش به یه نتیجه ی خوب رسید شاید طول کشید اما رسید 

بدی رو با بدی جواب ندادم اما یه وقتایی از حرصم جواب داد تا طرف مقابل رو حرص بدم 

اما ته ش دیدم اون روح من بود که آسیب دید و کوچک موند ! 

قضاوت شدم اما گفتم خلافش ثابت میشه و شرمندگیش برای خودشون می مونه 

چرا که هرلحظه حس کردم خدایی دارم که همیشه کنارمه 

برای تبدیل شدن به یه آدم با روح بزرگ مثلِ حاج قاسم باید از همین کارای کوچیک شروع کنم 

باید این منِ درون رو کشت 

 

 

...

 

 

 

+کاملا یه مکالمات فرضی خودم با خودم بود ، نه شخص دیگری :) 

+فاطمه ی قبل ها 

+یاعلی 

۱ نظر
BooM BooM
۱۲ بهمن ۰۶:۲۰

سادا نباش... .

گرچه خودمم هستم :/

پاسخ :

انگار ذاتم اینجوریه :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
یارحمان

من اینجا کاملاً خودمم :)

برایم دعا کن
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان