من انسان منزوی ای نیستم
ولی ترجیح میدم اخر هفته ها خونه باشم
روزای تعطیل خونه باشم
وقتایی که از امتحان برگشتم فقط خونه باشم
از کلاس که برمیگردم خونه باشم
برای استراحت خونه باشم
برنامه های تکراری تلوزیونو ببینم و تو اینترنت ول بگردم و ادای ادمایی رو در بیارم که هیچ دغدغه ای ندارن !
یکم به خواسته هام اجازه ی بروز دادن بدم
دلم میخواد برای استراحت وقتمو تلف کنم و به حرص خوردنای بعدش فکر کنم
اصلا دلم میخواد وقتایی که خستم هیچ کس دور و برم نباشه
خودم باشم و خستگیام و کارایی که بلد نیستم برای خوش گذروندن انجام بدم
کاش به کنترل بود که میشد زمانو رو ساعت سه ی ظهر متوقف کرد
وقتی همه خوابن و فقط خودمم !
تنهایی رو دوست ندارم اما ،
دنیا داره مجبورم میکنه ... !
اصلا نمیدونم ماجرای این روزا چیه
یا زندگی داره منو گم میکنه یا من زندگیو ، یه چیزی از من گم شده که نمیدونم چیه
یه چیزی سر جاش نیست انگار
کاش ادمام یه دفترچه ی راهنما داشتن !
#نوشته کپی شده از وبلاگ |خودکاربیک|
حرف دلم بود،یعنی باخوندنش احساس خوبی پیداکردم،به طوری که الان این متن رو روی در اتاقم زدم!
#با عنوان |یکم منو بشناس| در فرصت مربوطه عکس رو میذارم!
ممنون#فاطمه(خودکاربیک)،دختر خیلی خوبی هستی،از نوشته هات پیداس،ومخصوصاً درس خون!
فقط منو و تو طبق خوندن نوشته های قبلیت یه فرق داریم،تو هنوز با وجود همه این حس ها درس خونی و
من از درسمم زدم :(
#حوصله ی خودمم ندارم،سردرگمم :(