یا رحمان
سرکلاس یهو وقتی مربی گفت اشتباه انجام دادی ، بغض کردم
بهش گفتم خودتون گفتید درسته ، گفت من گفتم ؟
گفت الگو کار رو بیار ، یکی گفت چی شده ؟ مربی گفت اگه میگفت من اشتباه فهمیدم
براش کارش درست می کردم اما حالا نه !
انگار وجودم یهو پوکید ! حس کردم فضای کلاس چقدر یهو برام سنگین شد
بغضم ترکید و چشم هام خیس شد دخترش گفت اِاِاِاِ گریه نکن ، درست میشه
مربی گفت عه چرا گریه می کنی ؟ تو خانومِ یه آتش نشانی از همه ما قوی تری و
وقتی همسرت رو بدرقه می کنی تا بره و معلوم نیست چه اتفاقی می افته !
انتظارشو نداشتن و حتی خودم انتظارش نداشتم !
با هرکلمه حرف انگار هی بیشتر میخواستم اشک بریزم
وسایل جمع کردم و دخترش ف و یکی از بچه ر باهم رفتیم تو دفتر و ادامه کار ...
ر گفت چی شده مگه ؟ خانم ک چی گفت ؟
انگار گلوم بسته بود و حرف میزدن یهو اشک یا حرف میزدم یهو اشک
عجیب بود این همه بغض و بعید بود این رفتارم و خیلی دوست داشتم اون محیط ترک کنم
دخترش ف گفت ببین ! بمون کارت تموم کن ، مسلط باش روی خودت و مبارزه کن با این حس بدت
الآن اگه بری این کارت نصفه می مونه و ممکنه چون الآن نسبت بهش فکر خوبی نداری
کلا سراغش نری و نصفه کاره بمونه
«ر» یه لیوان آب آورد و یکم انگار بغض هام خوابید
اما همچنان با فکر ممکن بود دوباره اشک بیاد و خب هم می اومدن هم نه
کارا تموم شد تا به خانوم ک نشون دادم یکم باز درست تر کرد و بعد گفت
من فکر نمی کردم گریه کنی ، یه خانوم آتش نشان اینقدر دل نازک ؟
نکنه همسرت هرموقعه میره ، گریه می کنی ؟
[ فکرکنم این کار و گریه همیشه یادم می مونه و مصمم تر کرد تا بهتر بشم ]
که یادم بمونه برای بهتربودن باید دقت زحمت سختی کشید
حرف از عین شد ، به راستی که هرموقعه میره دلم باهاش میره
تحمل دوریش ندارم و این وابستگی خوب نیست
نببینمش انگار میمیرم انگار سختِ نفس کشیدن انگار یه چیزی کمه ...
انگار نفس نفس زدن میشه حالم و قلبم یه جوری میزنه
تجربه ش زیاد داشتم تا ثابت کنم بهش بدون عین سخت میشه دنیای من
به همین لحظه قسم که شیفته و دلم براش تنگ شده بسیار بسیار بسیار ...
وقتی خانوم ک گفت تو خانوم آتش نشانی اینجور و اونجور دلم پرواز کرد یهو تا ...
درسته یه وقتایی از دستش ناراحت میشم اما خب طبیعیه
عین خداروشکر که دارمت
همین !
+آتش نشانِ من ، مرد خطر تویی ، چون تو قوی هستی ما رو هم به قوی بودن میشناسن !
و جمله معروف آتش نشان ها «من یه آتش نشانم ، تورا نمی شناسم اما جانم را فدایت می کنم»
+خداحفظت کنه برای من و برای مردم سرزمینم تا خدمت کنی بهشون
+هرشب قبل خواب حافظ می خونیم و حسِ خوبیه ، پیشنهاد می کنم
+یک روز عجیب و دور از انتظار
+یاعلی