سه شنبه ۲۵ خرداد ۹۵
تصور می کنم چمدان را جمع می کنم و از خانه میزنم و میروم حتی از درس!
تصور می کنم من و بین الحرمین
من و ارباب
همآن آرزوی دوست داشتنی و محآلی که می پنداشتی
امّا حالا دعوت شده ی ارباب هستی!
فکرش را بکن
من و اشک هایم
من و چفیه مشکی_پلاک_مداحی_در به دری_تربت_تسبیح آبی_سرتا پا مشکی بودنم
آقا
اینکه از دور صدایت کنم و میدونم جواب میدهی امّا جواب رفتن را چی؟
میگن اونایی که میرن 1001 درد دارن
ولی
اونایی که نرفتن1000 تا
من قبول ندارم،میدونی چرا آقا؟
اونی که رفته1000 تا دردش دوا شده،1 درد داره واسه نرفتن و دلتنگی
امّا
اونی که نرفته برای1000 تا دردش داره زار میزنه -__-
#"م" حالا که کربلآ رفته ای میگویی نمیفهمم،آره راست میگی نمیفهمم من که مثلِ تو لایق نیستم!
میدونی مشهدالرضا_حرم چقدر کربلآ گفتم؟
میدونی چقدر دلم شکست
ح س ی ن کآش میشد دوریت رو فراموش کنم ولی نمیشود ارباب...نمیشود
#هنوز لایق نشده ام یعنی؟
هنوز...
ارباب همش دارم فکرمی کنم اربعین کربلآ میبری یانه؟
ارباب میترسم بازم دعوت نشم و باز بگن سآل بعد
ارباب میترسم...
خوش بآشی آقا با زائرات[کلیک]پیشنهآد میکنم کربلآ نرفته ها گوش کنند
#دوستم اومد از کربلآ دلم سوخت با خاطرات کربلآش،هعی:(
#فکر کن مثلِ عکسِ پُست من هم بین الرحمین بشینم و دردودل کنم،یه لحظه فکرکن...
#اللهم الرزقنا کربلآ_میشود تو هم مرا دعآکنی؟
#گذر ِتک تک این ثانیه های عمرم به قدیمی شدن نوکری ات می ارزد
#قرآن یآدمآن باشدحتی10 آیه:)
#یآعلی مدد...