یارحمان
دقت کردی ! یه جایی یه چیزی از یه جایی بهت میرسه که میگی اِ این جوابِ این کارم بود !
خدا اونقدر با حساب و کتاب برنامه ریزی کرده که من بهش ایمآن دارم
ایمان نه از سر ترس ، نه از سر دلواپسی و... ایمآن از سر شوق ، از سر عشق و...
یه وقتایی یه حرف میخوام بزنم درمورد اون طرف هی باخودم کلنجار میرم ،
نکنه باعث بشه ناراحت بشه ؟ نکنه فکر کنه من آدمِ با قلب سنگی هستم :\
اما اگه پای خواسته هام و آرزوهام وسط باشه :باهیچ احدی آبم تو یه جوب نمیره:
چون دلم نمی خواد به دلم به ذهنم به تموم وجودم مدیون باشم !
اما گاهی حکمت خدا با آرزوی من یکی نمیشه ، اونجاست که میگم:من تموم تلاشمو کردم
اما نشد ، چون حتما صلاح من به جز این بوده !
یه وقتایی اصرار کردم برای خواسته هام و شده و بعدش گفتم کاش نمیشد !
این چندسال یعنی ۶،۷سال خیلی اتفاق ها افتاد که فاطمه ای متفاوت شدم
بزرگ تر از قبل ها ، جسور تر از قبل ها ، باتجربه تر از قبل ها ، کله شق تر از قبل ها ،
خیلی وقتا کم آوردم اما فقط از خدا خواستم کمکم کنه ، گفتم من در خونه خودت میام
چون کی میخواد به من کمک کنه ؟ وقتی قدرت مطلق خداست !
وقتی عآلم دست خداست ، وقتی حتی نفس کشیدنمون دست خداست
وقتی اگه از کسی کمک بخوای که یه آدم مثل خودمه یعنی امید بستن به یه آدم که فناست
امید به خدا رو این چندسال میشه گفت یه ذره ش رو یادگرفتم ، یه ذره :)
واسطه ی فیض یعنی اهل بیت علیه السلام :)
یعنی یکی مثل حضرت علی اصغر علیه السلام ، یکی مثل حضرت رقیه سلام الله علیها
یعنی امید بستن به آدم هایی از جنس نور نور نور
نور تو رو میرسونه به بالاها ، حالا تلاش کن بین این همه آدم که اومدن تا با برگه قبولی برن
نور وجودت رو پررنگ کن :)
هرچی پررنگ تر بهتر ، دلبری کن برای خدات :)
#گریه ، گریه ، گریه برای تو [حسین علیه السلام ]
# شروع قصه ی عشق از ایوان نجفه [جآنم علی علیه السلام ]
#و از جایی که
گمان نَبَرد به او
روزی عطا کند...
«طلاق - ٣»
#یآعلی